قرارعاشقی باشهدا

مشخصات بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت دوستای خوبم...این وبلاگ ، تحت عنوان "قرارعاشقی"؛
هرشب یه مهمون عزیزی از شهدا داریم که خودشونو براتون معرفی می کنن...در حقیقت هدفمون از قرارعاشقی یعنی اشنایی با شهدا .........
امیدواریم که بهترین استفاده رو ببرید.
در ضمن، کپی با ذکر صلوات می باشد.

یاعلی.

شهید جلال افشار

سه شنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۶:۳۴ ب.ظ

🌹بسم رب الشهداء و الصدقین🌹

قرار عاشقی💞

سلام و شب بخیر خدمت دوستان و همراهان قرار عاشقی ✋امشب هم یه مهمون عزیز🌹 دیگه داریم

🌷🌷عزیزی از دیار نصف جهان اصفهان؛باهم پای صحبتشون میشینیم،لطفا خودتون برای ما معرفی کنین

 

سلام ✋دوستان من جلال افشار هستم .اصفهان به دنیا اومدم 😊خدا بیامرز پدرم 👨 مغازه دار بود، منم دومین پسر خانواده بودم بعد از فوت پدرمون 😔 داداش بزرگم که تو دانشگاه تهران درس 📚 میخوند ،اداره خانواده هشت نفره مارو به عهده گرفت. و مخارج خانواده رو از راه نصب پرده و تزئینات تامین میکرد .💫

احسنت به داداشی 👏👏

سال 1354 تو حوزه علمیه قم مشغول درس خوندن شدم.دوران قبل از انقلاب چون صدای رسایی داشتم متن قطعنامه های راهپیمایی 🚶 و متنهای📜 دیگه رو من برای مردم میخوندم و ساواکی ها دستگیرم میکردن 😉 .وقتی هم که انقلاب پیروز شد تو کمیته شهری 🌆 مشغول به کار شدم و وقتی که سپاه پاسداران 💫 تشکیل شد رفتم اونجاو به عنوان معلم 😍 شروع به تدریس کردم . یادش بخیر 🌹گاهی وقتها برای دفع حمله ی دشمن همراه برادران سپاه به ماوریت میرفتیم و چند تا از بچه هامون شهید میشدن😭

جونم براتون بگه به عنوان روحانی🌹 در ترویج مبانی معنوی و اعتقادی سپاه و بسیج تلاش میکردم و آخرشم در 24 تیر ماه 61 در عملیات رمضان وقتی که داشتم اذان میگفتم شهید میشم 🌹باور کنین دنیا ارزشش رو نداره که بخاطرش آخرتمون رو خراب کنیم ✨یادمه خیلی اوضاع اقتصادیمون خوب نبود یه موتور 🚲 داشتم که باهاش،حقوق یتیما رو براشون میبردم و همیشه باید تعمیر میکردم 😂

یه روز بعد از اذان مغرب برای قرائت دعای توسل رفتم کوه، وقتی که اسم امام زمان🌹 عج رو میبردم اشکهام سرازیر میشد و های های گریه میکردم 😭و شعری رو با اون حال زار زمزمه میکردم .الان براتون میگم که اون شعر چی بود  بیا بیا که سوختم ز هجر روى ماه تو

 بهشت را فروختم به نیمى از نگاه تو

اگر که نیست باورت بیا که روبه رو کنم ؛بدان امید زنده ام که باشم از سپاه تو 🌺

دوستان میخوام یه موضوعی درباره خودم براتون تعریف کنم که مطمئنم دلتونون❤ میسوزه و شاید به من حسودیتون هم بشه .😉یه روز تو مجلسی نشسته بودیم که آیت الله بهاء الدینی وارد شد و فرمود

در بین شما یکی از سربازان امام زمان🌹 هست که بزودی از میان شما شهید میشه .بعد از شهادتم عکس👤 منو میبرن خدمت آیت الله بهاء الدینی .

ایشون بی اختیار گریه میکنن طوری که شبنم اشکهاشون از گونه هاشون سرازیر میشه و رو عکسم میریزه 💦و ایشون میگن امام زمان 🌹عج از من یک سرباز خواستن و من هم آقای افشار رو معرفی کردم اشک من اشک شوق ه این شهید♡ منظورش به من بود 😍

🔹جلال ذاکر قریب البکاء 🔹ست .

💞 خلاصه سرتون رو به درد نیارم ؛بعد شهادت 🌹 منو در گلستان 🌺🌺🌺 شهدای شهر 🌆 نصف جهان اصفهان به خاک میسپارن .

سالها بعد آیت الله بهاء الدینی به مزار میان و میگن ببینید این قبر مال کیست که از اون نور به آسمون ☁میره و میگن این شهید در زمان ظهور آقا 🌹 در رکاب ایشان خواهد بود .خوش بحال خودم😍😍😉 دلتون💔 بسوزه .اگه به اصفهان که خیلی شهر🌆 زیبایی با قدمت زیاد و آثار تاریخی فراوان جهانی هست اومدین یه سری هم به ما بزنین 🌺🍀

و برای منو دوستان شهیدم یه فاتحه بخونین.💫

 

✨دیگه از خدمتتون مرخص میشم .ان شاالله هر چه زودتر مولامون امام زمان عج🌹ظهور کنه تا منم بیام و شما دوستانم رو ببینم .راستی تا یادم نرفته بگم خوندن دعای زیارت عاشورا سر مزار من توصیه شده .

همه تون رو به خدای منان میسپارم .

یا علی ✋


"یگانه"

  • سرباز گمنام

نظرات  (۱)

خدا خیرتون بده
عالی
اجرتون با شهدا
پاسخ:
خیلی ممنون،لطف دارین

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی