قرارعاشقی باشهدا

مشخصات بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت دوستای خوبم...این وبلاگ ، تحت عنوان "قرارعاشقی"؛
هرشب یه مهمون عزیزی از شهدا داریم که خودشونو براتون معرفی می کنن...در حقیقت هدفمون از قرارعاشقی یعنی اشنایی با شهدا .........
امیدواریم که بهترین استفاده رو ببرید.
در ضمن، کپی با ذکر صلوات می باشد.

یاعلی.

شهید روح الله شمشیریه

دوشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ۰۶:۴۹ ب.ظ

🌹بسم رب الشهداء و الصدقین🌹

 

💞قرار عاشقی💞

 

👤عرض سلام و شب به خیر خدمت رفقای عزیز👋🌺

باز هم قرار عاشقی و باز هم مهمانی از بهشت

زیاد منتظرتون نذارم!

با هم بریم سراغ مهمون امشبمون

 

🌼سلاملطفا خودتون رو برا ما معرفی کنید

سلام دوستان.

 

اسم من "روح الله شمشیریه"

تو شناسنامم بهروزه ولی خانواده ام  سیروس صدام می کنند و تو گردان روح الله. بگذریم سرتونم درد نیارم 🌺🌺🌺

 

من در سال۴۱ تو شهر اهواز به دنیا اومدم 😍 درست در مرکز شهر.

یکی از الطاف الهی که خدا نصیبم کرد و همیشه شاکرشم اینه که یه خانواده مذهبی بهم عطاء نمود.💝💝💝

اصلا اینطور بگم، خانواده مون بخاطر برادرم که تو تلویزیون قرآن درس می داد تو اهواز معروفن.

همین که دست چپ و راستمو از هم تشخیص دادم خودمو تو مساجد و محافل دینی دیدم.😄 موقع اذان که می شد دبیرمون بهم می گفت شمشیری بلند شو اذان بگو! منم نامردی نمیکرد همونجا سر کلاس بلند یه اذان مشتی می گفتم😮. سال آخر  دبیرستانم مصادف شد با انقلاب و جنگ تحمیلی.

 

اصلاً نمی شد دیگه درس خوند. اوضاع اهواز یه وضعی داشت. خودمم احساس تکلیف زیادی می کردم،  خب دیگه همین، تحصیل رو ول کردم و به پاسداری انقلاب پرداختم. اولش تو کمیته انقلاب فعالیت کردم وای بعدا به دعوت سردار شمخانی 👮 به سپاه پاسداران رفتم و در قسمت عملیات مشغول شدم

اون روزها پوشیدن لباس سپاه یه کیفی برام داشت که نگو.  اصلاً حال آدمو عوض می کرد. 😍.  بین خودمون بمونه، یه جور احساس غرور می کردم و خداییش خیلی سعی می کردم تو این لباس آدم خوب تری بشم.

یه چیز بگم؟

 

اون روزا همه چی خدایی شده بود. 😔می دونم درکش براتون مشکله ولی....... هیچی ولش کن خودتون باید می بودید و می دیدید.😂 یه روز گفتن تو اهواز می خواد یه گردان تشکیل بشه با اسم 🍂گردان نور 🍂. منم معطلش نکردم و خودمو رسوندم به محل اعزام. چه آدمایی اومده بودن،  همه شون نور بالا می زدن.

اول بردنمون شوش.  اونجا شب که بلند می شدم می دیدم همه نماز شب می خونن، 😯 انگار نماز جماعت بود. اصلا یه وضعی بود.

 

حالا ریاء نباشه منم سعی می کردم از بقیه کم نیارم. بعضی چیزای دیگه رو هم بهتون نمی گم.😓 چون بین خودم و خودش بود.😉 اصرارم نکنید👐 که فایده نداره 😄 عملیات فتح المبین💥💥 انجام شد ولی من از اتوبوس بهشتیا جا موندم😞 ولی تلافیش رو تو عملیات بیت المقدس دراوردم.👼

 

تو دب حردان بود که یه گلوله ناقابل کالیبر ۵۰ به گلوم خورد و ما رو هم به یه جای خوب پرواز داد.🌷🌷🌷

 

یه اتفاق جالب همون لحظه که نصف شب هم بود برام افتاد که شنیدنیه 👇👇

 

همون لحظه که تیر خوردم، خودمو تو خونه و بالا سر مادرم دیدم. چقدر راحت خوابیده بود..... یه هویی رفتم تو خوابش.

 

خواب دیده بود که یه آقای خوش تیپ و نورانی اومده زیر گلوم رو بوسیده. 😘مادرم نصف شب بلند می شه می گه می دونم برا سیروس اتفاقی افتاده.🌷🌷🌷🌷

 

بیچاره داداشم 😰 همون شب راه میفته در به در دنبال حاج اسماعیل که فرمونده گردانمون بود می گرده تا خبری ازش بگیره.

بعد از کلی گشتن می فهمه بله، مادرم خوابش درست بوده و همزمان با خوابش،  پسر گلش 🌹 بهشتی شده و بقیه ماجرا.....

راستی یادم رفت بگم داداش بزرگم غلامحسین هم دو ماه بعد تو بهشت اومد به دیدنم.  می گفت اونقدر دعا کرده شهید بشه تا دعاش تو عملیات رمضان مستجاب شده 🌹

 

بخشی از وصیتنامه ام رو ببینید،  جالبه 👇

 

به وصیت هایم جامه عمل بپوشانید. آن چیزی را که عمل کرده ام میگویم :

1-نماز شب را بخوانید اگر میخواهید به خدا نزدیک شوید و ببینید آنچه را که ...

2- بعد از نماز دعا کنید ، دعائی که شما را تغییر دهد و اینگونه نیایش مداوم باشد .

3-  به قرآن اهمیت زیادی بدهید و تا می توانید آنرا بخوانید که قلب شما را روشن می کند و نور ایمان را در وجودتان میدمد .

4- به وقت نماز اهمیت زیادی بدهید که این دستور خداست .



یاعلی.


"نمازی فرد"

  • سرباز گمنام

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی