قرارعاشقی باشهدا

مشخصات بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت دوستای خوبم...این وبلاگ ، تحت عنوان "قرارعاشقی"؛
هرشب یه مهمون عزیزی از شهدا داریم که خودشونو براتون معرفی می کنن...در حقیقت هدفمون از قرارعاشقی یعنی اشنایی با شهدا .........
امیدواریم که بهترین استفاده رو ببرید.
در ضمن، کپی با ذکر صلوات می باشد.

یاعلی.

جانباز سید جلال روغنی

جمعه, ۱۳ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۲۲ ق.ظ

بسم رب العباس ع

 

🌺قرارعاشقی🌺

 

شب جمعه

پنجم آذرماه

یه سلام ویژه به حضرت اباالفضلیها

 

چراکه مهمان امشب ما چون مقتدای خود حضرت عباس ع بادستان قلم شده مشک شجاعت رو به دست گرفت وباچشمان ناتوان خود روشنی بخش دیگران شد.

بله خدمت جانباز محترم آقای سید جلال روغنی🌹رسیدیم.....

آقا سید عرض سلام وادب واحترام🙏

ازاینکه در سالروز تشکیل بسیج مستضعفین درخدمت شما هستیم بسیار خرسندیم.😊

لطفا خودتون رو معرفی بفرمایید....به روی چشم👀 لطف دارید

 

سلام🖐😊 بنده سید جلال روغنی هستم،جانباز۷۰%دوران دفاع مقدس

در۲۸آبانماه ۱۳۴۴در منطقه قلعه مرغی تهران به دنیا اومدم. بله دیگه یه هفته دیر اومدین وگرنه حتما ازتون کادوی🎁 تولد می خواستم.😊😂

یه داداش👦دارم ودوتا آبجی گل🌺

پدربزرگوارم دلاک حمام بود واز همین طریق امرار معاش می کرد.آخ چه عیبی داره کار که عار نیست.]

راستش رو بخواین تا راهنمایی درس 📒خوندم وپایان همین دوره تحصیلی وارد جنگ👊شدم.

تابستونهایخیلی خاطره انگیزی داشتم. جاتون خالی می رفتم مشغول می شدم به آب آلبالو🍷فروشی یا باقلوا فروشی😋😋

از اونجا که بچه زرنگی بودم مدتی هم در آهنگری،صافکاری ودباغی چرم نیز کار می کردم.

حتما به خودتون می گید عجب بچه ی فعالی بوده😉

بله دیگه ما اینییم🤗

یه اتفاق بامزه از جبهه رفتنم بگم براتون👇👇👇👇

آقا وقتی که ما تصمیم گرفتیم بریم جبهه خب برادرم هم جبهه بود.براهمین پدرومادرموافقت نمی کردن تا منم برم🏃اما با اصرار زیاد بالاخره درسال۶۱ به عنوان نیروی بسیجی(تایادم نرفته همین جاخارج ازبحث روزبسیج رو به همه ی بسیجیان💐 عزیز تبریک می گم) در سن ۱۷سالگی عازم منطقه شدم. ولی به همین راحتی ها نبود که باید گزینش می شدیم. ما هم به اصطلاح خودمون خیلی کاردرست بودیم😉رفتیم برای گزینش ولی بار اول رد شدم.😀 آخ سوالهای سختی رو می پرسیدن دست آخر مجبور شدم رساله نوین امام رو اون هم به طور کامل مطالعه کنم تا اینکه در مرتبه دوم مث بلبل 🕊به سوالات جواب دادم وقبول شدم.این انتخاب واعزام من ۶ماه طول کشید.]

دوستان ولی رفتن ما به جبهه به این سادگی ها نبود که رفتیم خونه مشغول ساک جمع کردن ازمادرمون هم خداحافظی کردیم بنده خدا جا خورد😳گفت مگه قرارنشد تا داداشت نیومده تو نری!!!؟؟؟

گفتم من این حرفها رو نمی دونم من رفتم.🏃

مث فشنگ زدم بیرون از خونه🏡 ومادرمم پشت سرم چادرش رو سرش کرد اومد دنبالم.تومسجد جلسه توجیهی داشتیم ناگهان وسط جلسه مادرم رو جلودر مسجد دیدم.تیز پریدم پشت ستون هرچه مادرم چشم👀انداخت منوپیدانکرد.بعدازجلسه گروه گروه رفتیم که سوار اتوبوس🚌شیم.همین که اومدم ازاتوبوس برم بالا یه دفعه پیراهنم به یه جایی گیر کرد وکشیده شدم پایین

اوهوک😜 نگاه کردم دیدم مادرم_انگاردنیاروسرم خراب شد😔

گردنم رو کج کردم وباصدایی که ازته چاه در می یومد گفتم من نوکرتم بزار برم😭

نمی دونم چی شدقیافم👱 خیلی مظلوم بودیاخدا دل مادرم رو آروم کرد چیزی نگفت منم سریع پریدم رفتم روصندلی جلوکنار راننده نشستم دیگه واقعنی رفتم که رفتم🏃🏃🏃

ابتدا ما روبه پادگان امام حسین ع🌹بردن ولی چون اونجاتعداد داوطلببسیار زیاد بود براهمین به همه یه برگه مرخصی یه هفته ای دادن😳😳

بابا تازه رفته بودیم من می دونستم که اگه برگردم خونه دیگه نمی تونم برگردم.برا همین دنبال فرار ازمرخصی بودم تو حالا وهوای 😔خودم بودم که دیدم یه جا اعلام می کنند هرکس مایل به کار تخریب،می تونه بمون_

منم سریع خوشحال به جمع اونها پیوستم. حالا بچه سال هم بودیم دیگه جایی رفته بودیم که اولین اشتباه آخرین اشتباه بود وفرماندهان سعی در پشیمان کردن بچه ها رو داشتن اما من موندگار شدم واینطور شد که شدیم

آقاسید تخریبچی😊😊

خلاصه کنم براتون بعدازآموزش دوره تخریب اولین عملیات تخریب من عملیات والفجر۱بود که در اون حضور داشتم.بعدش هم توعملیاتهای والفجر۳و۴حضور داشتم.

کار ما هم مین جمع کردن، معبر زدن وانفجارات💣جاده🛣 وپل بود.

حادثه اصلی که برام رخ داد تواردوگاه شهدای تخریب بود که درجاده اهواز آبادان،مین تودستم منفجر💣شد.وای چی بگم براتون اینجابود که چشم هام نابینا شدن ودو دستم از مچ قطع شد وپای سمت راستمم از زانو قطع شد.اما با همه ی این احوال بعد منفجرشدن مین آرامش عجیبی داشتم.

برای درمان هم به کشور آلمان بردنم ولی فایده ای نداشت.😔😔

اما اینو بهتون بگم باهمه ی کمبودهایی که درزندگی باهاشون مواجه شدم دست ازتلاش برنداشتم.سال۶۸ موفق شدم دررشته علوم سیاسی وارد دانشگاه تهران بشم.بعدازفارغ التحصیلی🎓 باجمعی ازرفقای جانبازم درزمینه سیستم آبیاری تحت فشارشروع به کارکردم وبعدازمدتی کاربه ادامه تحصیل درمقطع کارشناسی ارشد پرداختم. دررشته مدیریتMBA ازدانشگاه علوم  وتحقیقات بامعدل ۱۸/۵ فارغ التحصیل شدم.😊💞,

شایدالان همتون تواین فکر🤔 باشید که این آقاسیدبااین وضع جسمانیش چه طور درس خونده حتماباسهمیه این جورچیزها.........

نخیرآقا اصلن هم این طوری ها نیست باسعی وتلاش درس خوندم.دوران دبیرستان روبا ضبط صوت درسهاروحفظ می کردم وموقع امتحان هم باگرفتن منشی به سوالات پاسخ می دادم.در دوره دانشگاهم درمقطع کارشناسی جزءدانشجویان موفق بودم وبامعدل۱۸قبول شدم. ارشد رو هم که گفتم چه کردم😊😊👆👆👆👆

در آخر هم بریم سراغ خونواده😊😊

بنده سال۱۳۶۷از اونجا که عقد دخترعموپسرعمورو توآسمونهابستن رفتیم خواستگاری دخترعمومون🌺 وباایشون ازدواج کردم. اون هم ازدواجی که صیغه ی عقدمون رو مقام معظم رهبری🌹 خوندن که اون زمان رییس جمهوربودن

ثمره این ازدواج هم دوتا آقاپسرگل ویک دخترخانم است. اما خدا خیربده خانومم رو🌺🌺زندگی بایک جانباز۷۰% خیلی سخته تازه همه ی کارهای شخصی من نظیر غذاخوردن،لباس پوشیدن ورفت واومدم همه رو دوش ایشون.....

بی نهایت ممنونشم🙏🙏

بنده هم اکنون درشرکت تاک که مربوط به جانبازان است وماشینهای آبیاری🚜 تحت فشارتولیدمی کند به عنوان مدیرعامل مشغول به کارم.

 

ازاینکه شب جمعتون رو اختصاص دادین به من وپای صحبتهام نشستین ممنونم.

شهدا رو هرطور می تونید یاد کنید

شادی روح 💐💐💐مطهرشان صلوات

 

  • سرباز گمنام

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی