شهید سید مصطفی موسوی
🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹
قرارعاشقی⏰
سلام علیکم و رحمه الله 😃✋
سیدمصطفی موسوی هستم،متولد ۱۳۷۴/۸/۱۸ _تهران😇
خدمتون عارضم که،بنده دانشجوی رشته ی مکانیک 🛠🚘 بودم و به عنوان تک تیرانداز 🔫یا تکاور بسیجی راهی سوریه شدم برای دفاع از حرم ال الله.✊🏼
راستیتش به خلبانی خیلی علاقه داشتم😍از شهدای دفاع مقدس، شهید عباس بابایی الگوی بنده بود.☺️
✨به اقا امام خامنه ای خیلی علاقه داشتم😍،وقتی داشتم میرفتم سوریه به مادرم گفتم تا وقتی که من سوریه هستم ،سخنان اقارو برام ضبط کنه ،تا وقتی که از سوریه برگشتم گوش کنم.✨
خدمتتون عارضم که کودکی بنده یه جورایی متفاوت بوده☺️؛
علی رغم اصرار پدرم ،اصلا دوست نداشتم😣 تو کوچه باهم سن و سال هام بازی کنم😒،بیشتر دوست داشتم ❣تو خونه با چیزایی که دورو اطرافم 🔨📜هستش یه کار دستی درست کنم😃
قبل اینکه برم مدرسه ،به پدرم گفته بودم که برام اره مویی و چسب بخره تا بتونم باهاش وسایل مختلف درست کنم.😉
جونم براتون بگه،برای اینکه برم سوریه ، خیلی تلاش کردم؛اما چون سنم کم بود،مخالفت می کردنو 😔 می گفتن باید یه رضایت نامه 📜 از پدرت بیاری،
پدرما هم دستش درد نکنه رضایت داد😃.
🍂میخواستم بگم برای رفتن به سوریه نه از روی احساس بلکه از رو اگاهی تصمیم گرفتم،👌🏻
زیاد اهل عکس🌌 گرفتن نبودماااااا،😉واسه همین هم عکسای زیادی ازم نیست.
ادم منظمی بودم☺️؛ کلا با برنامه ریزی پیش می رفتم؛👌🏻
وقتمو هم به بطالت نمی گذروندم😒؛بیشتر از اینکه حرف بزنم،عمل می کردم👏🏻😍؛
بگماااا تاوقتیکه به هدفم نمی رسیدم دست از تلاش برنمیداشتم.👏🏻👌🏻
یه روز قبل از اسمونی شدنم✨؛به اتفاق جمعی از دوستان پاسدارم،یه منطقه ای رو گرفته بودیم✊🏼😃؛2تا شهید هم داشتیم🌹؛
بعد از عملیات و گرفتن روستا ،خوابیدم😴؛اون شب مادرم حضرت زهرا(س) رو تو خواب دیدم😍؛
بهم گفته بود : شب گذشته که عملیات داشتین،لحظه به لحظه اش رو خودم دیدم✨
🍁اما عملیات فردا رو خودم فرماندهی میکنم✨؛که اون عملیات هم انجام شد و باعث ازادی یه منطقه مهم تو سوریه شد.✊🏼😃
✨و این هم👆🏻، قسمتی از وصیت نامه 📝 تایپ شده بنده✨
✨اخرشم 21 ابان 94،تو حلب،تو درگیری با نیروهای تکفیری،اسمونی شدم💞
🍁شادی روح منو همه ی دوستام صلوات✨،علی یارتون✋🏻
شهدا مثل ایه های قران مقدس هستن،،،🌹
برای ما زمینی ها هم دعا کن ؛ای اسمونی✋🏻😔😭
خلیلی
- ۹۴/۱۱/۱۱