قرارعاشقی باشهدا

مشخصات بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت دوستای خوبم...این وبلاگ ، تحت عنوان "قرارعاشقی"؛
هرشب یه مهمون عزیزی از شهدا داریم که خودشونو براتون معرفی می کنن...در حقیقت هدفمون از قرارعاشقی یعنی اشنایی با شهدا .........
امیدواریم که بهترین استفاده رو ببرید.
در ضمن، کپی با ذکر صلوات می باشد.

یاعلی.

بیایم بریم یه جای خوووب..

جمعه, ۶ فروردين ۱۳۹۵، ۱۱:۴۹ ق.ظ

✨بسم رب الشهدا والصدیقین✨

قرارعاشقی❣


دنیا مشتشو باز کرد؛

 شهدا "گل"🌹 بودند و ما "پوچ".
 
خدا آنها رو  برد و زمان ما رو...😔

سلام رفقا✋🏻امشب مهمون نداریم خودمون میخواییم بریم مهمونی؛

کجاااا؟؟😳

بیاین تا براتون بگم..😉

اومدیم جایی که هروقت میومدم،هیچ حسی نسبت بهش نداشتم😔 درست بر خلاف شماهااا که همیشه اینجا حالو هواتون اسمونی میشه😭،

⁉️⁉️حتما از خودتون می پرسین اینجا کجاست...🤔


خورشید اینجا عشق اینجا گنج اینجاست🌹

مهمانسرای کربلای پنج اینجاست ✨

این خاک گلگون تکه ای از آسمان است  ❣

اینجا عبادتگاه فوجی بی نشان است🍂🇮🇷


درسته رفقای گلم اینجا شلمچه ست...❣

جایی که شهید اوینی می گفت؛

#بوی_چادر_خاکی_مادرم_زهرا را می دهد..📿

قبل ورودم به احترام خون شهدایی🌹 که اینجا ریخته شده کفشامو 👟👟در اوردمو اذن دخول گرفتم...✋🏻📿

خاکش حس ارامش بهم میداد..❣

تو فکرو خیال خودم بودم 🤔که یهو یکی با یه ظرف گل گفت :

👤کی پشت چادرمون یا زهرا مینویسه ؟؟

بی اختیار گفتم من ✋🏻من✋🏻😊


 با دستم👆🏻 پشت چادر بعضی از خانم ها نوشتم یا زهرا(س)...👇🏻

عههههه یادم رفت بگم😰؛اون شب شب شهادت حضرت زهرا بود؛

مداحه روضه حضرت زهرا رو میخوند...😔

همش می گفت شماااهااا بدون دعوت امشب اینجا نیستین خانم به یه دلیلی کشوندتتون اینجا شب شهادتش تو شلمچه✨

همه گریه می کردن 😭اما من هیچ حسی نداشتم😒...

نمیدونم چرا ...😔

اما ....

یهو یادم افتاد یکیو کم دارم تو زندگیم😱؛بغضم ترکید😭...

تو دلم داد کشیدم و گفتم خانوووووووم...من چه گناه بزرگی کردم که روضه هات رو من تاثیر نداره؟؟؟؟😭

زار میزدم و میگفتم خانووووووووم چرا محبت شما تو دلم نیس؟😭😩

چرا با اومدن اسمتون اشکم در نمیاد؟؟😭😫؟

خانووووم شهدا شمارو داشتن منم محبت شمارو میخوااااااام.....

زار می زدمو تو دلم میگفتم...به هق هق افتادم..😭

خانوووم من محبت شمارو کم دارم...😭

ای شهداییی که تو این شب دعوتم کردین اینجاااااااا..من محبت خانومو میخواااااااااام...😭

یهو یکی گفت :

👤چرا  انقدر داد میزنیوگریه میکنی 😡ارومم میتونی گریه کنی هااا؟😒

تو دلم 💔گفتم تو میفهمی محبت زهرا رو نداشتن ینی چی؟😭

 میفهمی؟ نه،چون داریش...هیچکی نمیتونست ارومم کنه...هیچکی...😔

همونجا یه تصمیمی گرفتم 🤔؛اون هم این بود👈🏻👈🏻که هرکار خیری می کنم هدیه کنمش به حضرت زهرا..👉🏻👉🏻

الان می فهمم زهرایی شدنم اتفاقی نبود...✋🏻

دوستان حالتون عوض شد،ماروهم دعا کنید..😔🌹

التماس دعا،یاعلی✋🏻

#صلوات

#ارسال_شده_از_مهر





  • سرباز گمنام

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی