شهید میرهادی خوشنویس

🌸بسم رب الشهدا و الصدیقین🌸

 

#قرار_عاشقی

 

شکر لله شیعه ای نامی شدیم """اهل جمهوری اسلامی شدیم

 

از خمـینی درس عشق آموختیم """ در تنور جنگ و جبهه سوختیم✨

 

بیعتی کردیم با سید علی""" راه حق در قول و فـعلش منجلی . . .❣

 

, سلام رفقا✋🏻😃

سال نوتون مبارک باشه..😍

رفقا میخوام امشب یه کوچولو از خودم براتون بگم✨...اماده اید؟

#پس_بسم_الله..

میرهادی خوشنویس هستم😊

متولد سال1340_بابلسر🕊

جونم براتون بگه 👇🏻

بچه که بودم خیلی پر جنب و جوش بودم✊🏼😎؛صبح ها تا دیر وقت بازی می کردم😃..

فوتبال 🏃🏻⚽️رو هم خیلی دوست داشتم💚،

وقتایی که از جبهه  برمیگشتم،یه توپی ⚽️ میذاشتم زیر سرمو میخوابیدم😴،مامانم تعجب میکردو😳 دلیل کارمو می پرسید، منم بهش می گفتم؛👇🏻👇🏻👇🏻

 

نمیخوام به جای گرم و نرم 😒عادت کنم.👌🏻

2سال بعد از حضور مداومم تو جبهه؛یه روزی بابام  اومد بهم گفت:👇🏻👇🏻

👤اقا هادی،پسرم تو دینت رو ادا کردی😪،حالا که دانش اموزای بابلسر کمبود معلم دارن☹️،بهترنیس به جای جبهه و جنگ تو جبهه علم خدمت کنی؟

شهیدرضا اکبری قمصری

🌹بسم رب الشهداء و الصدقین🌹

 

💞قرار عاشقی💞

 

👤عرض سلام و شب به خیر خدمت رفقای عزیز👋🌺

باز هم قرار عاشقی و باز هم مهمانی از بهشت

زیاد منتظرتون نذارم!

با هم بریم سراغ مهمون امشبمون

 

🌼سلام✋لطفا خودتون رو برا ما معرفی کنید：

سلام دوستان من رضا اکبری قمصری ام

🌺سال ۴۲ تو قمصر کاشان بدنیا اومدم😍دوسالم بود که یه آن مادرم از من غافل شد منم  رفتم کنار حوض خونمون آب بازی که یهو افتادم تو حوضو دیگه رو آب بودم که آقا سید عبدالکریم مادرمو صدا کردو گفت رضا رو آبه مادرم اومدو منو از رو آب گرفتو آقا سید عبدالکریم دست کرد زبونم رو از حلقم بیرون آوردو نفسم اومد بالا آقا سید عبدالکریم رفت مادرم تازه یادش اومد چرا آقا رو دعوت نکرده یهو بخود اومد آقا سید عبدالکریم چند ساله به رحمت خدا رفته پس این آقا کی بود؟؟!!....

شهید حسین جعفری

🌹بسم رب الشهدا والصدیقین 🌹

💞قرارعاشقی💞

👤عرض سلام وشب به خیر خدمت رفقای عزیز👋🌺

باز هم قرارعاشقی وبازهم مهمانی از بهشت

زیاد منتظرتون نذارم!

باهم بریم سراغ مهمان امشبمون

🌼سلام✋لطفا خودتون رو برای ما معرفی کنید

, 🌷سلام دوستان من حسین جعفری نجف آبادی ام🌷

🌺سال۴۱ تو یکی محله های بالا شهر تهران به دنیا اومدم😍

تو همون کودکی رفتارو برخوردم با دوستام طوری بود که اونا به من خیلی احترام میذاشتن😓تو دوره هنرستان بخاطر اینکه معلم زن بی حجابو با آرایش غلیظ بود اعتراض کردمو یه سخنرانی آتشین ضد  معلم کردمو دوستای دیگمرو آگاه کردم که:بابا جونااا ما او مدیم درس بخونیم

تو زمان اوج مبارزات👊 مردم میهن اسلامیمون🇪🇬تو هنرستان خیلی فعال بودم طوری که چن بار خواستن اخراجم کنن🌺

🌹در کنار تحصیلم تو هیئت انصار الائمه شرکت میکردمو درس دینی رو هم با موفقیت گذروندمو همونجا روزای جمعه به کوچیکترا درس میدادم خب بالاخره کم کم دعوتم میکردن برا سخنرانی

تو جلسه های روز جمعه مقاله های ضد رژیم می نوشتمو خیلی واضح اسم طاغوت? رو می بردمو اونو یزید 👹زمان می گفتم

دلنوشته راهیان نور

 

 

🌸بسم رب الشهدا و الصدیقین🌸

 

قرارعاشقی❣

 

#دلنوشته_راهیان_نور

راهیان تموم شده😔...

اما...☝🏻️

شهدا ببخشید اگه تو مناطق خسته شدم😓و با خودم گفتم که حوصله ندارم راهیان دیگه بیام😥

ولی..

حالا که فکرشو می کنم🤔خیلی خیلی دلتنگشون میشم💔 شهدا خیلی خاصن📿

راهیان نور✨خیلی خاصه😍

📿اردوی جنوب واقعا خاصه😢

دلتنگتون میشم شهدا🌹

 

#دلنوشته_راهیان_نور2

تو همه ی مناطق ،شلمچه از همه برام خاص تر بود❣؛هم امسال و هم پارسال😔

با تمام وجودم با شهدا عهد بستم✋🏻 👇🏻👇🏻

1_گناه نکنم😥

2_کتاب زیاد مطالعه کنم📚

3_و اینکه از لحاظ علمی پر بشم و تا بتونم کار فرهنگی کنم😃✊🏼

توی شلمچه احساس می کردم که به حضرت زهرا ✨ نزدیکترم❣

🍁اونجا بود که خودمو نذر حضرت زهرا کردم که خیلی بهم ارامش میده..🍁

با کوچکترین وسوسه شیطان 😩 یادم میاد که من نذر حضرت زهرام ...

و کسی که نذر مادر هست✨👇🏻👇🏻👇🏻

☝🏻️گناه نمیکنه😃

✌🏻غیبت نمیکنه👏🏻

3_مسخره نمیکنه😍

و...

 

❣ان شاالله بازهم قسمت بشه سال دیگه هم راهیان بیام..❣

و اینکه...👇🏻👇🏻

وقتی رفتم شلمچه ✨به شهدا بگم؛📿🕊👇🏻👇🏻👇🏻

👈🏻👈🏻یک سال گذشت و من به عهدم وفا کردم👉🏻👉🏻

و جلوی شهدا سربلند باشم..ان شالله🕊❣😃

#ارسال_شده_از_سیده_حورا ❣

#صلوات

از زبون مادرای شهدا بشنویم..

✨به نام قرار دل های بیقرار✨

🕗قرار عاشقی

سلام عزیزان ✋🌹 🌹

جانم در این ناله ها زندانی تنم شده است ای کاش جانم با ناله هایم خارج میشد. که در زندگی بعد از تو دیگر هیچ خیری نیست و من از ترس این که بمانم 

✨عزیزان امشب میخوام از تمثال های مصور فاطمی س تو دوره ی خودمون صحبت کنم🌸🌸🌸

پس به مدد نام پر برکت حضرت مرضیه سلام الله علیها 🌟✨🌹🌹

🌸🌸وقت خداحافظی با یوسف خواستم صورتشو ببوسم آخه دلم گواهی میداد که دیگه از این به بعد باید عکسشو ببوسم و تو بغل بگیرم😔😔

ولی یوسف با لبخند😊 اشاره کرد به پیشونیش و گفت: مامان جون اینجا رو ببوس.🌹🌹

یه لبخند خدایی زد و گفت اینجا جای گلوله شهادته❤️❤️.

شهید عبدالرضااثباتی

🌹بسم رب الشهداء و الصدقین🌹

💞قرار عاشقی💞

👤عرض سلام و شب به خیر خدمت رفقای عزیز👋🌺

باز هم قرار عاشقی و باز هم مهمانی از بهشت

زیاد منتظرتون نذارم!

با هم بریم سراغ مهمون امشبمون

🌼سلام✋لطفا خودتون رو برا ما معرفی کنید：

سلام دوستان اسم من عبدالرضا اثباتیه

🌷سال۳۸ تو تهران بدنیا اومدم😍تو یه خانواده مذهبی 

دوره ابتدایی با موفقیت گذروندمو دوره دبیرستان رو هم موفق بودمو سال ۵۷ تو رشته شیمی دانشگاه صنعتی شریف قبول شدم

تو اوج مبارزات👊 مردم میهن اسلامی ام🇮🇷با رژیم ستمشاهی👹منم تو تظاهرات ها✊ شرکت داشتم با پیروزی انقلاب ✌️و تو سالروز ۱۳ آبان سال۵۷ تو یه جنبش انقلابی ریختیمو سفارت آمریکا رو که تبدیل به لانه جاسوسی شده بود رو با دوستام گرفتیمو شدیم دانشجویان پیرو خط امام🌷

شهیدان حسین و ناصر و منصور اسماعیلی

🌹بسم رب الشهداء و الصدقین🌹

💞قرار عاشقی💞

👤عرض سلام و شب به خیر خدمت رفقای عزیز👋🌺

باز هم قرار عاشقی و باز هم مهمانایی از بهشت

زیاد منتظرتون نذارم!

با هم بریم سراغ مهمونای امشبمون

🌼سلام✋لطفا خودتون رو برا ما معرفی کنید：

 سلام دوستان ما سه تا داداشیم :حسین ،ناصر  و منصور اسماعیلی 

 من حسین اسماعیلی ام 

🌺سال ۱۳۴۱ تو تهران تو یه منطقه محروم که معروف به فردوسه متولد شدم 😍خدا خیرش بده مادرمو از همون کودکی مارو با مسائل دینیو مذهبی آشنا کرد تو اوج مبارزات👊 مردم علیه رژیم ستمشاهی 👹 پا به پای پدر و مادرم می رفتیم تظاهرات✊حتی یه بارم که داشتم تو میدون انقلاب به یه مجروح کمک می کردم نزدیک بودتیر🕳بخورم.با پیروزی انقلاب✌️و تشکیل سپاه عضو رسمی سپاه شدمو یه مدت هم تو پادگان امام علی مربی تاکتیک بودمو آموزش میدادم همین طور بسیجیای محلمون رو آموزش نظامی می دادم با شروع جنگ تحمیلی💣🔫

شهیدعلی اکبرپورقاسم

🌹بسم رب #الشهدا و الصدیقین🌹

💖به نام قرار بی قرار #دل  💓 ها💖

🌹قرار عاشقی🌹⏰

سلام رفقا ✋ امشب یه مهمون عزیزی داریم که خیلی اتفاقی قرار #عاشقی این #شهید بزرگوار مصادف شد با روز #شهادت و آسمونی شدنش 😇😇

سلام دوستان ✋ بنده علی اکبر پورقاسم هستم ☺️ خوشحالم من رو هم به قرار #عاشقی دعوت 💌 کردید🌹 qarareasheqi21.blog.ir

🌹عارضم خدمتتون که بنده چند روز مونده بود به عید سال 1330 یعنی 1329/12/20 در روستای 🌳🌴 باریک آبسر شهرستان #ساری به دنیا اومدم

به دلیل عدم امکانات مالی 💶 نتونستم راهی مدرسه ✍ بشم و به همین خاطر تو کار های روزمره کمک حال خانواده بودم 😊 در نوجوانی با مراجعت به شهر به کار ساختمانی 🏢 روی آوردم و به خاطر استعدادی که داشتم 😉 تونستم مهارت خوبی به دست بیارم ✨💫

🌹در سال 1350 به خدمت سربازی رفتم و 2 سال در نیروی هوایی ✈️ شیراز 🌳🌴 خدمت کردم و بعد از خدمت سربازی مجددا به #ساری برگشتم و بعد از شروع کار اصلی با گذشت چند ماه با پیروی از سنت #پیامبر (ص) #ازدواج 💞🎊 کردم ✨💫

حاجی..

 حاجی آنطور درخودت رفته ای دلم غصه اش میشود😔 ...

سرت را بالا بگیر...✨

 به چه می اندیشی؟🕊

از چه دلگیری؟ ... 😔

راستی حاجی ! قبلا ها یه عده ای میگفتند شماها رفتید بجنگید که چه بشود؟ خودتان خواستید ،خودتان هم شهید شدید😔

✨آن وقتها جبهه میگرفتم و جوابشان را میدادم.

✨حالا خودمانیم حاجی، بینی و بین الله رفتی که چه بشود؟😔

رفتی که آزادی داشته باشیم؟😢

شهید محمدحسین علم الهدی

✨بسم رب الشهدا و الصدیقین✨

 

قرارعاشقی 🕊❣

 

دید در معرض تهدید دل و دینش را 

 رفت با مرگ خود احیا کند آیینش را❣

 

رفت و حتی کسی از جبهه نیاورد به شهر

چفیه و قمقمه اش کوله و پوتینش را . . .😔✋🏻

سلام رفقا✋🏻😃

 

مهمون امشبمون،یکی از شهدای هویزه هستن،🍂🕊

شهید بزرگواری  که با #قران_جیبیشون شناساییشون کردن👆🏻👆🏻

بعلههه دوستان بنده  سید محمد حسین علم الهدی هستم☺️،سال 1337 تو اهواز به دنیا اومدم..😍

 

سال 1359 هم تو هویزه،پرکشیدمو🕊 رفتم جایی که برا بدست اوردنش  خیلی زحمت کشیدم..👌🏻خیلیاااااااا...❣

دوستان حاضرید یه خاطره براتون بگم؟😉

 

پس گوش کنید..😍👇🏻👇🏻

جونم براتون بگه چهارده ساله م  بود که شنیدم  یک سیرک مصری اومده اهواز،

مسئول سیرک آدم فاسدی بود😡. فقط برای خندوندن 😂اهوازی ها نیامده بوداا😓.

منم چون میدونستم چه نقشه ای  تو سرشون دارن 🤔همراه چند تا از دوستام چادر سیرک رو آتیش زدیمو الفرار🏃🏻😅

دو سال بعد از اون ماجرا؛👇🏻👇🏻