شهید علی اصغرجوادیان
🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌹
💞قرار عاشقی 💞
سلام دوستان ✋
مهمون 😍امشب ما از شهدای جنگ و از ورزشکاران💪 بنام و قهرمان ✌️ بوکس کشور عزیزمون ایرانه .❣
یکی دیگر از جوونهایی👦 که قهرمانی رو نه تنها در عرصه ورزش🏋 بلکه در دفاع👊 از وطن میدید و جان خودش رو در راه دفاع از این آب و خاک تقدیم انقلاب و میهن 🇮🇷 خویش کرد
سلام ✋
تشکر🙏 میکنم از اینکه دعوت ما و دوستان قرار عاشقی 💞 رو قبول کرده و مجلس ما رو مزین ✨✨ فرمودین 💫
این شما و این دوستداران شهدا 🌹🌹.
لطفا بفرمایین 😇
سلام ✋ علی اصغر جوادیان هستم
متولد خرداد سال ۱۳۴۲ شهر 🏙 کرمانشاه
بهترین هدیه 🎁 خداوند به من در زندگیم 💫خانواده متدین و مذهبی و با ایمانی ست ، که بوجودشون افتخار میکنم 👏😘طبق گفته اطرافیانم نسبت به همه دوستان و اقوام ، مهربان بودم و برای همین همه منو دوس داشتن 😘از خود تعریف نباشه😉 بسیار با تقوا و با ایمان و فرایض دینی و اسلامی رو بجا میاوردم .💫 توی خونواده خیلی مهربون اما قاطع ، جدی و پرکار بودم 💫در ساخت مسجد محل با جثه ورزیده ای💪 که داشتم عاشقانه و با خلوص نیت کار کردم و همین سرمنشاء بسیاری از خیرات و برکات در زندگی ام بود 😊
در حین ساختن مسجد با دوستان👬 زیادی آشنا شدم .
خیلی هاشون از لحاظ مالی خیلی ضعیف بودن 😞 و بدون اینکه بدونن و ریا نباشه شبها 🌙⭐️بطور ناشناس👤 بهشون کمک میکردم این کار نیک رو از مولایمان 💕علی💕 ع یاد گرفتیم ان شآلله که ذخیره آخرتمون باشه در این حین از ورزش🏋 غافل نشده و در رشته بوکس 👊 مدالهایی رو هم کسب کردم خصلت بارز من بین همه سربه زیر بودنم بود 👌تحصیلاتم 📚 رو تا کسب دیپلم فنی و حرفه ای ادامه دادم و
در اون سالها همش دنبال فرصتی بودم که به جبهه برم اما نشد تا اینکه بهانه جور شد و برای گذروندن خدمت مقدس سربازی به جبهه 🔫و جنگ 🚀 اعزام 😊و به جمع تکاوران ارتش ملحق شدم هیکلم قوی بود💪 و در بالاترین شرایط جسمانی و البته روحیه شهادت 🌹🌹 طلبی قرار داشتم
و به همین دلیل مرگبارترین ◾️پست یعنی تیر بار چی کالیبر پنجاه پشت وانت رو انتخاب کردم 🔹🔸عید 🎉 سال ۶۳ بود قرار شده بود که انتخابات مجلس شورای اسلامی🎋 در فروردین ماه برگزار بشه و
جمهوریت جمهوری اسلامی حضور صندق رای رو در دور افتاده ترین مناطق ایران احتناب ناپذیر کرده بود .
دشمنان 😈 انقلاب و اسلام از جمله دموکراتها و کومله تهدیهاشون بیش از حد شده بود همزمان با این وقایع مرخصی ام تمام شد و باید به محل خدمتم برمیگشتم🚶
با برادرم 👱که تا قسمتی از راه منو همراهی کرد حرف زدم و ازش حلالیت خواستم و گفتم شاید دیگه برنگردم 😏خلاصههههه ....جووونم براتون بگه روز انتخایات فرا رسید کاروانهای ارتش آماده شدن تا همراه صندوقهای📦 رأی به محل از قبل تأیین شده برن همراه تعدادی از هم رزمها حرکت کردیم .
منم تیر بار چی پشت وانت بودم
دوتا ماشین جلو ، ماشین رای وسط و ماشین ما پشت سر حرکت کرد💢💢
رای گیری در روستاهای اطراف بانه تمام شد .
۲۷ روز از بهار ۶۳ گذشت بعد از ظهر ماشینها 🚔 یک به یک از جاده کوهستانی ⛰در حال حرکت بودن . هر لحظه امکان درگیری 🔫وجود داشتدر حرکت بودیم که سر یه پیچ ↪️ماشین اول رد شد . اما ماشین دوم که حامل صندوق آرا بود و بقیه ماشینها با صدای انفجار💥💥 متوقف شدن همه غافلگیر شدیم صندوق آرا رو به اولین ماشین انتقال دادیم و راهی شهر کردیم .
درگیری🔫 شدت گرفت من زخمی شدم اما به رو خودم نیاوردم از ماشین پریدم پایین و به بچه ها گفتم شماها برید من موندم و چند سرباز سپاه که با وجود مجروح شدنشان در درگیریهای قبل تا آخرین نفس مردانه جنگیدن ♦️♦️♦️
خلاصه
بعد از درگیری همان جا رو زمین و غرق در خون افتاده بودم تا اینکه دوستان برمیگردن به محل درگیری و من و بچه های دیگه رو که شهید شدن رو به مقر برمیگردانن🌹🌹 چند روز بعد هم جنازه ام رو تحویل خانواده ام میدن 🌷🌷حدود ۱۲ گلوله بهم خورده بود که ۴ گلوله تیر خلاص بود که به گردن و اطراف قلبم ❤️ شلیک کرده بودن و به خیل عظیم یرزقون فی سبیل الله پیوستم .🌷ان شاالله از ادامه دهندگان راه شهدا باشیم و اون دنیا بتونیم سرمون رو بالا بگیریم و شرمندشون نباشیم🌷
✨اللهم ارزقنا توفیق الشهادت فی سبیلک ✨
یاعلی✋🏻😔✨
شادی روح شهدا صلوات 🌹❤️
"افلاکیان"
- ۹۴/۰۹/۱۳