شهید علی اکبر بدیعی
🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌹
🕗قرار عاشقی 🕗
خالصانه👌 آومدیم تا زیارتتون کنیم و با دلهای ❤️خسته اما امیدوار،
خدا رو با بغضهای😭 شکسته فرا بخونیم و بگیم ،،،
که شهدا! 🌹🌹
ما شما را فراموش نکردیم ... اصلاً مگر حماسه 🔹 شهادت 🔹 هویزه 🔹 طلائیه 🔹 بستان 🔹 صدای غرش توپها 💣 حسین فهمیدهها 🌹و باکریها، 🌹 چمرانها، 🌹 آوینیها 🌹 و ... فراموش شدنی هستند؟✨✨
نه، ما اومدیم تا بگیم که شما در روح و باطن ما جای دارین .💞
بگیم هان ای شهدا،🌹 راه و اندیشه و تفکر شما در روح و روان جامعه ایرانی جای دارد.⭐️⭐️
سلام ✋ دوستان خوش اومدین 😍
مهمون 💐 امشب ما از شهر🏙 و دیار اصفهان یا به قول معروف نصف جهانه🌍 .
ازشون دعوت 🙏 میکنیم که به جمع دوستانه ما بیان و مجلس بی ریا و عاشقانه ما رو با خاطراتشون مزین 💐 و نورانی ✨✨ کنن
علی اکبر بدیعی هستم متولد سال 1338 ]
بعد از سپری شدن دوران کودکی 👶 و دبستان ✏️ ،،، رفتم پیش داداش بزرگم 👱 تو شهر 🏙 اهواز
و دوران راهنمایی و متوسطه رو با موفقیت 👏گذروندم 😃
ده سالم بود که برای همیشه از داشتن نعمت پدر محروم شدم
قبل از پیروزی ✌️ انقلاب ✊ لباس 👕 سیاه ▪️ به تن میکردم و مرگ و بهتر از زندگی زیر بار خفت و خواری میدونستم 😞
در مسجد 🌹صاحب الزمان 🌹 عج در جلسات قرآن ه حضرت آیت الله 👳 بهبهانی شرکت میکردم و در واقع مکبر نماز ایشون بودم و خیلیم ازم تشکر میکرد .👏🌹
از خود تعریف نباشه 😉 بچه فروتن و مودبی بودم
تو جلسات روح بخش قرآن با گوش 👂دل 💚 آوای هدایتو میشنیدم
و هم کلاسی هامو به خوندن نماز و اعمال صالح تشویق میکردم 👏
چون علاقه خاصی به روحانیت 👳 داشتم تصمیم گرفتم درس 📚 طلبگی رو شروع کنم و یه روحانی بشم
همیشه لباسهای 👕ساده میپوشیدم و هیج وقت نمیگفتم که این لباس کهنه س من خوشم نمیاد از این حرفها .نهههه،،، اصلا اینطور نبود . به اونچه که داشتم قانع بودم 🍁
وقتی که امام عزیزمون 🌹حکم دادن که پادگانها رو پر کنین منم وظیفه خودم دونستم به خدمت 🔫 برم .
دو سال دوران خدمتم رو تو مناطق کردستان بودم و همراه دیگر برادرها با مزدورها جنگیدم 🔫
خدمتم که تمام شد بعد اون به عضویت بسیج دراومدم .✨💫
به دلیل شجاعت 👊 و لیاقت در امور رزمی ،،، به فرماندهی 👮 دسته گردان نور ( کربلا) انتخاب شدم 😊
و به فرماندهان 👮 سپاه هم گفته بودم اگه از عملیات فتح المبین زنده برگردم 🏃 به عضویت سپاه در میام 😇
قبل اینکه عملیات ✌️ شروع بشه غسل شهادت و 🌹 بجا آوردم
و در جهاد در راه خدا زیر آتیش 🔥 دشمن بعثی 👿 در حالی که همراه چندین نفر از بچه ها 👬 پیشرو خط شکن بودم تیری به گلوم اصابت کرد دعوت حق رو لبیک گفتم و شهید 🌹 شدم
و پیکرم هم بعد هفت روز تو عملیات ✌️ بعدی پیدا میشه و رفقا و اقوام منو تو بهشت زهرای اهواز به خاک میسپارن 🌺
راستی 🙂داشت یادم میرفت که در اولین مأموریتی که بهم دادن شهید
میشم و جزء اولین شهدای گردان در عملیات فتح المبین اسمم ثبت میشه 😍
خب دوستان🌹
یه توصیه براتون دارم و اینکه
بدونین این انقلاب ✌️✊ به آسونی به دست نیومده .
جونها در زمان شروع جنگ 🔫🚀 به ندای رهبر خود لبیک ✊ گفتن و جون خودشون رو فدای این مملکت کردن .🙂🌹
ان شالله که شما جوونهای عزیز 🌹🌹 نذارین خونشون پایمال بشه
و راهشون ادامه بدین ✨💫و رهبر عزیز زمان🌹 امام خامنه ای 🌹 رو تنها نذارین و
انقلاب اسلامی رو به دست صاحب اصلیش آقا 🌹امام زمان عج 🌹برسونین
از حضورتون مرخص میشم و همتون رو بخدای بزرگ میسپارم برای همه آرزوی موفقیت دارم . 🙏
🌷شادی روح طیبه همه شهدا 🌹🌹بخصوص شهید بدیعی
صلوات
🌷 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم. 🌷
"افلاکیان"
- ۹۴/۱۰/۰۵