شهید حسین معافی
🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹
✨قرار عاشقی✨
ما رایت الا جمیلا را که می شنوی یاد زینب(س) می افتی و صبر و یاد علمداریش بعد از عاشورا تا گوش من و تو هم با رشادت و حماسه ی عاشوراییان آشنا شود در عصر ما هم کم نیستند مادران شهدایی که زینب گونه گفتند:ما راینا الا جمیلا و راهی زینبی پیمودند با همان صبر...
دوباره شروع کردم به صحبت کردن معرفی مهمون یادم رفت😊
مهمون عزیز امشبمون هم از پدران انقلابی و از دوستان شهید شهرستان ساری هستن👇👇
لطفا خودتونو معرفی کنید😊🌹
سلام دوستان گلم✋🌹
بنده حسین معافی هستم🌹 از بخش میاندرود شهرستان ساری
در وهله ی نخست از تولد و پا گذاشتنم به این دنیای خاکی میگم...
خوبه؟؟😃
امیدوارم تا آخر این مهمونی شبانه مهمون و میزبان های خوبی باشیم😊
من در 1331/3/9 در بخش میاندرود شهرستان ساری متولد شدم👶 به قول دوستان در یک خونواده ی مذهبی✨
اسم بابام محمد اسماعیل بود که بعد ها اسم یکی از پسر کوچولوهای خوشگلمو هم محمد اسماعیل گذاشتم👶
شغل بنده هم کشاورزی بود و به نوعی حرفه ی پدریمو دنبال کردم و خیلی هم در کارم موفق بودم
تحصیلاتمو تا مقطع ابتدایی در روستامون به پایان رسوندم و دیگه هم مصر نبودم که ادامه تحصیل بدم📕📗📘📓
اما یه چیزی بگما:شما عزیزانم با تحصیلاتتون همراه با بصیرت می تونید سرمایه ی اجتماع باشید
28 سال از بهار زندگیم می گذشت که وارد بحبوحه ی جنگ شدم👊👊🔫
5 باری هم از طرف بسیج به مناطق اعزام شدم...
در جبهه هم از پیشتازان جنگ و دفاع بودم از جمله این که در عملیات رمضان نیز حضور پر رنگی داشتم...😊
البته علاوه بر این موارد فعالیت های سیاسی دیگری هم داشتم از جمله:شرکت در راهپیمایی های شهرستان بابل که برای اعتراض علیه حکومت پهلوی برگزار میشد و هم چنین نیز هر مراسماتی که به نوعی ضد پهلوی و در راستای حفظ و نشر انقلاب و آرمان های امام بود شرکت داشتم و حتی دوست و رفیقامو هم با خودم می بردم😊😊🌹
ریا نباشه ها😉😉 کلا آدم با جذبه ای بودم واسه خودم
خلاصه بگم براتون که در این میان دلم 💝 پیش یکی گیر بود که از فامیلامون بود و تصمیم گرفتم به سنت پیامبر عزیزمون لبیک بگم و ازدواج کنم💝
بالاخره بعد از چند باری خواستگاری و پاشنه ی در رو از جا کندن این خانم خانما جواب مثبت رو به بنده دادن و منم واسه خودم سر و همسری داشتم😊😊
حاصل ازدواجمون هم 4 تا بچه ی خوشگل و قد و نیم قد بود که آخریش یعنی پسرم مهدی سه ماهش بود که من شهید شدم...
طعم پدر و پسری رو نچشیدیم هر دومون😔😔
سرانجام هم در 1365/1/29 در منطقه ی فاو عراق در ادامه ی عمیلیات والفجر8 توسط اصابت گلوله ی دشمن بر قلبم به مقام والای شهید و شهادت رسیدم😊😊با آرزوی شهادت با بصیرت برای همه ی شما عزیرانم🌹🌹
فقط یه نکته ای رو عرض کنم خدمتتون این که همه ی دوستان ما اصل مطلبشون تو وصیت نامه هاشون اینه که دوستانم امام زمان و رهبری بزرگوار خودتونو تنها نزارید و خواهرای گلم به حجاب خودتون محکم بچسبید و چادرتون رو از سر پایین نزارید که میراث گرانبهایی از طرف مادرمون حضرت زهرا(س) است😊😊🌹
اینم یه وصیت برادرانه به شما عزیزان👆👆
شادی ارواح طیبه ی شهدا علی الخصوص شهدای مدافع حرم صلوات جمیل ختم بفرمایید🌹💫✨
🌹🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🌹
التماس دعای فرج
یا علی✋
معافی
- ۹۴/۱۰/۰۷