شهید سبزعلی پروینی

سلاااااام دوستان✋😊

من سبزعلی پروینی هستم☺️

خیلی خوشحالم که تو جمع شمام😀😀

 

می بینید چه اسم خاصی دارم👌👌از اون دست اسمهایی که خیلی کم پیدا میشه😎😎،

تویه روز سرد زمستونی❄️❄️❄️⛄️⛄️یا دقیق تر بگم 6دی 1336تو یه روستای خوش آب وهوا⛅️☁️🍀🌷🌳 به اسم قره تپه از توابع شهرستان سنقر استان کرمانشاه به دنیا اومدم،خودتون که میدونید بچه کرمانشاهه وغیرتش

 

ابتدایی روتو همون روستای خودمون خوندم👦👦.

اما قدیما که مثل الان نبود که به برکت انقلاب امکانات روستا ها باشهرها برابری میکنه،

دوره ی بچگی ما 👦👦 که دوره ی ظلم ونفاق طاغوت بود👹👹 اصلا به مناطق محروم رسیدگی نمیکردن،منم سر همین قضیه نتونستم درسمو ادامه بدم،😔😔😔😔، اما این ترک تحصیل باعث نشد از یادگیری وخوندن قرآن غافل بش،گه گداری هم قلم✒️به دست میگرفتم وکاغذ خط خطی میکردم📝و کلمات رو در قالب شعر پشت سرهم ردیف میکردم،اما از اونجاییکه هیچوقت جدی نگرفتمشون،الان هیچ نوشته ای ازمن به اسم شعر باقی نمونده،

 

بعداز انقلاب از اونجایی که ارادت خاصی به امام🌷🌷وانقلاب داشتم رفتم استخدام سپاه شدم،شدم جانشینمسئول عقیدتی سیاسی تیپ 2 نبی اکرم،بعدشم که جنگ شد💣💣💣💣🔫🔫🔫🔫و منم ندای امامم رو لبیک✋✋✋گفتم ،

خیلی جاهام انجام وظیفه کردم،جبهه ی سومار وایلام وسردشت...

خلاصه اکثرا جبهه ی غرب بودم تا جنوب،البته عملیات رمضان رو جنوب بودم

 

آقا من از ورزشم غافل نبودم و کاراته رو بصورت حرفه ای💪💪💪 دنبال میکردم،یه دوره هم محافظ امام جمعه بودم😊😊

 

سال 60ازدواج کردم❤️👰👰👰،یه ازدواج ساده ودور از تجملات،مهریه مونم 50هزار تومن بود،از مهریه های سکه های هزارتایی هم خبری نبود😄

حاصل ای ازدواج ❤️❤️❤️یه رحمت الهی🌷🌷🌷🌷بنام اسما خانوم هست

خلاصه زد و عملیات میمک شد،💣🔫💣🔫🔫 منم یه ماموریت 6ماهه خوردم برم منطقه،فقط 25روز مونده بود که عملیات تموم بشه که تو قصر شیرین پام رفت روی مین وآخ جووووون شهید شدم😃😃😃 جاتون خالی عجب طعمی داشت شربت شهادت،به به😋😋😋😋

 

 

25 مهر 63 بود،یادش بخیر،

از اونجایی که علاقه ی عجیبی به منطقه داشتم لطف خدا شامل حالم شدو 16سال تو اون خاک پاک موندم😊😊😊

تا اینکه شهریور 89 بچه های تفحص زحمت کشیدن وبرم گردوندند وخانواده مو از چشم انتظاری در آوردن،خداخیرشون بده🌹🌹🌹

سادات