شهید علی محمد کلانکی
بسم رب الشهدا والصدیقین🌺
🕰قرار عاشقی🕰
✨گفتند شهید گمنامه ، پلاک هم نداشت ، اصلا هیچ نشونه ای نداشت ؛ امیدوار بودم روی زیرپیرهنیش اسمش رو نوشته باشه …
نوشته بود : “اگر برای خداست ، بگذار گمنام بمانم”✨
با عرض سلام✋ خدمت همه عزیزان قرار عاشقی❤️❤️
امشب🌌 با یک مهمان عزیز دیگه در خدمت شما هستیم😊
باماهمراه باشید👇
سلام بر همه شهدا
سلام بر امام شهدا
من علی محمد کلانکی فرزند حاج احمد کلانکی هستم
متولد سال ۱۳۳۴روستای کلانک
با اجازه ☝️دوستان وعلی اقا من یکم از خصوصیات علی اقا بگم بعد در خدمت علی اقا هم هستیم😊
علی اقا از همان کودکی بسیار
عزیزو دوست داشتنی بودن👌
✨صداقت وصمیمت خاصی داشت تا جای که همه اهل روستا بااین خصوصیات میشناختنش.✨
البته ناگفته نمونه علی اقا خیلی خوش خنده بود😃
✨یکی دیگه از خصوصیات خیلی مهم علی اقا احترام گذاشتن به پدر مادر بود وهمیشه مادرش رو به اسم نازنین صدا میکردن✨
👤و اما باقی مطالب رو از زبان خود علی اقا میشنویم👂
خب منم مثل همه بچه های👦🏻👦🏻 با صفای روستاییی کنار درس📒📕 و مدرسه در کشاورزی و دامداری🐮🐮🐏 به پدرو مادرم کمک میکردم واین کارم خیلی دوست داشتم 😊
تا اینکه به خدمت سربازی👮 رفتم بعد از خدمت هم به عنوان کارمند بانک ملی استخدام شدم اما بعد از یک مدت دیدم جای من اینجا نیست.
میدونید که چی میگم ؟
برای همینم بیخیال بانک شدم رفت دنبال یک شغل که باروحیات من سازگار باشه یک کار گاه اهنگری⛓⛓ زدم.
سال ۵۶ بود که فضای شهر تهران البته کل کشور ملتهب شد.
همه جا تظاهرات✊✊ ودر گیری بود.منم که پای ثابت مسجد بودم با پسرم عمه ام (منوچهر کلانکی) که رفیق صمیمیم بود، راه رواز بی راهه پیدا کردم
وشروع کردم به پخش اعلامیه های 📄📄امام عزیز البته در کنارش فروش کتاب 📚ورفتن به جلسه های انقلابی رو هم داشتم. خلاصه ش کنم خیلی فعال بودم
✨اون وقت ها حتی داشتن عکس امام جرم بود .
مردم حتی از ترس😱 داخل خونه هاشونم عکس امام نمیزدن ولی من همیشه یک عکس امام جلوی موتورم 🏍زده بودم اخه عاشق امام وانقلاب بودم✨
فکر کنم ۲۱بهمن❄️❄️ ۵۷ بود که همه منزل داداشم بودیم اطراف نارمک که دیگه اوج درگیری ها✊🔫بود .
با التماس از پدرم🙏 اجازه گرفتم برم به کمک مردم با داداشمو پسر داییم حرکت کردیم به سمت پادگان عشرت اباد اخه من اونجا خدمت میکردم خوب بلد بودم اسلحه خانه 🔫🔫کجاست؟
باید اسلحه به دست مردم میرسید برا دفاع از خودشون از وسط جمعیت خودمو به داخل پادگان رسوندم همونجا بود که منم پرکشیدم و رفتم .🌷🌷
البته هنوز جنازه منو پیدا نکردن اخه منم مثل مادرم خانوم زهرا دوست داشتم گمنام باشم.
👤خیلی ممنون علی اقا
تا یادم نرفته بگم علی اقای ما شب ها بلند بلند گریه میکرد😭ومیگفت ما دین خود را گم کردایم که این چنین شده ایم ,,,,وبه مادرش میگفت من یک جزکوچیک از قران واسلام درک کردم که این چنین شده ام.
👤علی آقا اگه در پایان مطلب ناگفته ای مونده بفرمایید😊
✨از همه برادر ها وخواهر های عزیز میخوام برای ظهور مهدی فاطمه خیلی دعا کنن ✨
✨نایب امام زمان روتنها نزارید ✨
شهدا روهم یاد کنید حتی اگه شده با یک صلوات🌺🌺
یا علی خدا نگهدار✋✋
"فرخی"
- ۹۴/۱۰/۲۱