حبیب بن مظاهر

✨بسم رب الحسین علیه السلام✨

 

لا یَوم کَیَومِکَ یا ابا عبدالله

 

🌹قرارعاشقی🌹

❤️دلدادگی با یاران امام حسین علیه السلام❤️سلام✋ دوستان،عزاداری هاتون قبول.اجرتون با ارباب بی کفنمون.امشب مهمون یکی از یارای باوفای ابا عبدالله هستیم.👇👇👇👇

 

🌷🌷سلام✋✋ من حبیب بن مظاهر از اشراف و چهره های سرشناس و مورد اعتماد کوفه و از قبیلهٔ بنی اسدهستم.  من افتخار این رو دارم که صحابی رسول خدا ص هم هستم.🌹🌹🌹در دوران حکومت امام علی از اونجا که طاقت دوری از مولاو امامم را نداشتم اومدم کوفه و در رکاب مولا ومقتدایم در تمامی جنگها شمشیر زدم و محرم اسرار و حامل علوم ایشان هم بودم.🌺🌺🌺🌺⬛️بعد از مرگ معاویه 👹با خبر شدیم که امام حسین علیه السلام🌹ازمدینه اومده بیرون و حاضر نشده با یزید بیعت کنه مام که تو خونهٔ سلیمان بن صرد خزاعی جمع شده بودیم امام رو به کوفه دعوت کردیم و امام هم مسلم بن عقیل رافرستاد کوفه❄️❄️❄️❄️⬛

️

 

وقتی مسلم اومد کوفه رفت خونهٔ مختار، دیگه اونجا شد محل رفت و اومد شیعیان🌺🌺من و مسلم بن عوسجه پیش از جریان کربلا از مردم برا امام بیعت گرفتیم اما با اومدن ابن زیاد به کوفه اختناق بالا گرفت و مردم عهدشون را شکستن و مسلمو تنها گذاشتن منم با مسلم بن عوسجه رفتیم تو قبیلهٔ بنی اسد پنهون شدیم🌷🌷🌷🌷⬛️ زمانی که امام به کربلا رسیدن به دور از چشم جاسوسای عبیدالله👹👹 با مسلم بن عوسجه به یاران امام پیوستیم و امام از من با این اشعاربه گرمی استقبال کردن:

 

✨حبیب ما به کربلا خوش آمدی خوش آمدی

عجب به روز بی کسی شدی حبیب و یار من

به روزگار غم شدی عجب تو غمگسار من

بدشت کربلاشدی دخیل و جان نثار من

بعرصه گاه کربلا خوش آمدی خوش آمدی✨

 

کم اند از امام اجازه خواستم تا برم و از قبیلهٔ بنی اسد که همون نزدیکی بودن کمک بیارم ؛اما موقع برگشت جاسوسای عمرسعد که متوجه شده بودن به عمرسعد خبر دادن و عمر سعد با عده ای اومد و با اونا جنگیدن وهمشونو کشتن و من از معرکه فرار کردم و به امام خبر این جریان را دادم؛ امام فرمودن:نخواستین مگر اونچه خداوند خواست در حالی که هیچ قدرت و قوه ای جز خدای بزرگ نیست🌺🌺🌺🌺شب عاشورا خیلی شوخی می کردم و می خندیدم،یزیدبن حصین به من خرده گرفت:آخه الآن وقت شوخیه؟؟!!گفتم:کجا بهتر از اینجا شوخی کنم وقتی که چند قدمی با حورالعین فاصله نداریم.❄️❄️❄️شبی از نافع بن هلال شنیدم که حضرت زینب سلام الله علیها🌹 به امام عرض کرد: شما به یاراتون اطمینان دارین؟؟اگر اینام شمارو تنها بذارن چی؟؟امام فرمودن:من اینارو خیییلییی امتحان کردم اینا طوری به مرگ دراه من انس دارن که طفل شیر خوار به سینه مادرش

 

 ❄️❄️❄️❄️ منو یارام طاقت نیاوردیم و رفتیم نزدیک حرم اهل بیت و من با صدای بلند گفتم:

ای حریم رسول خدا!این شمشیرای جوانان و جوانمردان شماست. غلاف نمیشن مگر اینکه گردن بدخواه شما را بزنن.این نیزه های پسران شماست سوگند خوردن تنها تو سینه مردان جدا شده از دعوتتون فرو بره تو این لحظه زنان حرم از حرم اومدن بیرون وگفتن:از دخترای رسول خدا و امیر مؤمنان حمایت کنین که در اون لحظه همه منقلب و گریون شدیم انگاری زمین و زمان زار می زدن😭😭😭😭⬛️ وقتی امام برای نماز ظهر از دشمن مهلت خواست حصین بن تمیم که از یارای عمرسعد بودفریاد زد:

نماز اون قبول نیس ؛من داد زدم:چی میگی فک میکنی نماز آل رسول قبول نیس،ولی نماز تو قبوله؟؟اون که طاقت شنیدن حرف حق رو نداشت به من حمله آوردمنم با شمشیرم یه ضربه به اسبش 🐴زدم و اسبش افتاد روش.دور و وریاش که میخواستن نجاتش بدن بامن درگیر شدو منم بنا کردم رجز خواندن و این اشعار👇👇👇👇را خوندم:من حبیبم و پدرم مظاهر پهلوان میدان نبرد و کارزار شعله ورگرچه گروه شما از ما فزون تر است،ولی ما حجتی والاتر و آشکارتر داریم؛و اگر چه شما خائن به عهد خود هستید ولی ما وفا دارتر از شما و شکیباتریم.در این درگیری با وجودسن زیادم شصت و دو نفر را به درک واصل کردم. تا این که یه نفر از بنی تمیم که اسمش بدیل بن صریم بودضربه ای به من زد و یه نفر دیگه از همون قبیله با نیزه اش یه ضربه زد بعد از اسب افتادم اومدم ازجام بلند شم یکی دیگه باشمشیر زد تو فرقم در این لحظه امام خودش رو رسوند بالا سرم و فرمودن:آفرین بر تو ای حبیب تومردی فاضل بودی که در یک شب قرآن را ختم می کردی. امام زمان شما در زیارت ناحیه بر من درود فرستاده آنجا که:

السلام علیک یا حبیب بن مظاهرالاسدی

درود بر تو ای حبیب بن مظاهر اسدی

▪️صل الله علی الباکین علی الحسین علیه السلام▪️

 

اینم مزارم کنار ضریح ارباب بی کفن که دوبار زیارت می شوم🌷🌷🌷🌷🌷

 

"نمازی فرد"