قرارعاشقی باشهدا

مشخصات بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت دوستای خوبم...این وبلاگ ، تحت عنوان "قرارعاشقی"؛
هرشب یه مهمون عزیزی از شهدا داریم که خودشونو براتون معرفی می کنن...در حقیقت هدفمون از قرارعاشقی یعنی اشنایی با شهدا .........
امیدواریم که بهترین استفاده رو ببرید.
در ضمن، کپی با ذکر صلوات می باشد.

یاعلی.

ویژه اربعین

چهارشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۴، ۰۸:۰۳ ب.ظ

🌹بسم رب الحسین علیه السلام🌹

 

🕗قرار عاشقی🕗

 

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین▪

 

ویژه شب اربعین

 

بانوی اسوه ی صبر🌺

سلام ارباب....

چه خبر از کربلا...؟

چشمم که نه، ولی دلم هر روز و شب و هر لحظه آنجاست...

 

اصلا راستشو بگم....؟؟؟

 

یه زمانی کسی میرفت کربلا خیلی تو چشم بود...

ولی الان کسایی که جاموندن بیشتر تو چشمند...

 

یااباعبدالله(ع)....

پایم که جامونده....

 

دلمومیفرستم به زیارتت ارباب....

انگار که قسمت نیست....

چشمام کربلایی بشن....

امسال هم دلم راهی کربلا میشه........

امشبو مهمون خواهرتون هستیم ارباب👇

 

سلام

دختر شیر مرد این عالم

زینبم،خواهر حسین وحسن

اومدم تا بگم چطور شد که

کوه🗻 صبرو لقب گرفتم من

میخوام امشب بگم براتون از

بچگی هام ،مدینه وبابا

مادرم، کوفه و داداش حسنم

دست آخر دوباره کرب وبلا

بعد جدّم (رسول خوبی ها)🌹

قول هایی که زیر پا موندند

یادشون رفت ماجرای غدیر

علی رو دست بسته میبردند

وای از ماجرای کوچه ودر

درد پهلو  وسینه وشانه

مادرم رفت من شدم دیگر

مادر پنج ساله ی خانه

چاه همراز شد برای علی

نخل ها همنشین شیرخدا

چند سالی گذشت تا بابا

رفت کوفه خلیفه شد اما...

پدرم ،وقت صبح ومحراب و...

ابن ملجم👹 و تیغ🔪 زهرآلود

همه ی ماجرا فقط این بود

عاقبت مثل مادرم آسود

 

بعدبابا مصیبتی دیگر

قصه ای از غریبی حسنم

تشت پر شد زلخته های جگر

داغدار همیشگی ش منم

جون من بسته بود به جون حسین

شرط من توی ازدواج این بود

که حسین هرجایی بره باید

زینبم پیش اون باشه،زودِ زود

اما ماجرای اصلی از اونجا شروع شد که معاویه ی ملعون به درک واصل شد وپسرش یزید که میمون باز  همیشه مست بود شد خلیفه.

مردم کوفه نامه ای با 18000هزار امضا برا داداش حسینم فرستادن ودعوتش کردن تا باهاش بیعت کنن.

قصه ی ما شروع شد تازه

نامه ای با هزار ها امضا

داستان سفیری مسلم

حج نصفه وراه کرب وبلا

همسرم عبدالله بن جعفر که مرد پاکدامنی بود طبق قولی که زمان ازدواج بهم داده بود اجازه داد با داداش راهی سفر بشم.دوتا از پسرامم عون ومحمد باهام اومدن.

نزدیکی های کوفه بودیم که فهمیدیم کوفیان باز عهدو پیمان شکستند.

تویه جایی به اسم کربلا منزل کردیم.

اسم اونجا برام خیلی آشنا بود مادرم خیلی برام از کربلا گفته بود،واز شهید شدن برادرم.

یقین پیدا کردم که برای حسین از این راه برگشتی نیست▪

لایوم کیومک یا اخا یا اباعبدلله

روز واقعه رسید

باشهید شدن هر کدوم از عزیزام

من خود به چشم خویشتن

دیدم که جانم میرود

 

هرکسی که شهید میشد وداداش میرفت از میدان بیارتش من به استقبال برادر میرفتم

اماوقتی دوتا دسته گل 🌹🌹منو میخواست بیاره من از خیمه بیرون نیومدم.

بعدها عبدالله بن جعفرازم دلیل کارمو پرسید،دلیل من یه چیز بود

ترسیدم داداشم خجالت بکشه.

لشکر عمرسعدبه هیچکس رحم نکرد،حتی اصغر شش ماهه

عصرعاشورا رفتم بالاسر داداشم توی گودال،شمر به روی سینه ی حسین بود.

شمر خنجر کشید از کینه

ناله هایم به آسمان میرفت

پیش چشمم سر حسین ...ای وای

آه وناله چه بی امان میرفت

من اونروز برادرها وبرادرزاده ها وپسرهامو جلوی چشمم از دست دادم،اما اونجا

 

💠ما رایت الا جمیلا💠

 

هیچ چیزی جز زیبایی ندیدم،

 

چون در راه خداوند لایزال فدا شدن همیشه زیباست🌹

خیمه هایی که سوخت ما ماندیم

پابرهنه و زخمی وخسته

نه علم ماند ونه علمداری

بی کس وکار ودست وپا بسته

 

همه سرها به روی نیزه شدند

کاروان اسیری ما را

باشکنجه وزور میبردند

طرف شهر شوم شام بلا

 

وای از مجلس شراب یزید

بعداز اونهمه زجر ومصیبت رفتن کاروان اسیری به کوفه وشام ودیدن بی ادبی ها وجسارتها ،دیگه کم کم وقت برگشتن بود.

یزید که دیگه طاقت دیدن مارو نداشت مارو راهی مدینه کرد...

به راه افتادیم...

با رقیه اومده بودم وبی رقیه داشتم برمیگشتم...

به یه دوراهی رسیدیم ،یطرف کربلا بود ویه طرف مدینه،

رفتیم سمت کربلا،لحظه ی دیدار نزدیک بود تواربعین برادرم.

صدای کاروان بلند شد

هرکسی چیزی میگفت

عمه بوی بابام میاد𓶪️

 

ععمه بوی عمو عباسم میاد▪

عمه اینجا مارو کتک زدند▪

 

عمه اینجا به گلوی علی اصغر تیر زدند▪

 

عمه

عمه

عمه

.

.

 

رسول خدا صلی الله علیه وآله درمورد حضرت زینب فرمودند👇

هرکس براین دختر بگرید مانند کسی است که بر برادرانش حسنین گریسته باشد.

 

وصیت میکنم حاضران وغایبان امت را که حرمت این دختر را پاس بدارید،همانا این دختر به حضرت خدیجه ی کبری شبیه است.

 

یا رسول الله  نبودی ببینی که چه بی حرمتی ها به این بانو کردند😭😭

عاقبت آمدم پس از عمری

به مزارت نه بر مزار خودم

آمدم های های گریه کنم

به دل خون و داغدار خودم

 

***

 

چند وقتی ست بغض سنگینی

 

به گلویم نشسته، میبینی؟

 

کار خود را فراق با من کرد

کمرم راشکسته میبینی؟؟؟

 

 

وسیعلم الذین ظلمو ایّ منقلب ینقلبواَ

  • سرباز گمنام

نظرات  (۱)

صلی الله علیک یا ابا عبد الله
السلام علیک ورحمه الله وبرکاته....
خیلی عالی
اجرتون با حضرت مولا...
پاسخ:
تشکر بزرگوار.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی