قرارعاشقی باشهدا

مشخصات بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت دوستای خوبم...این وبلاگ ، تحت عنوان "قرارعاشقی"؛
هرشب یه مهمون عزیزی از شهدا داریم که خودشونو براتون معرفی می کنن...در حقیقت هدفمون از قرارعاشقی یعنی اشنایی با شهدا .........
امیدواریم که بهترین استفاده رو ببرید.
در ضمن، کپی با ذکر صلوات می باشد.

یاعلی.

شهید ابوالقاسم بزاز

جمعه, ۱۳ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۱۸ ق.ظ

 

🌹بسم رب الشهداء و الصدقین🌹

 

ساعت به وقت عاشقی

 

👤🖐عرض سلام و شب به خیر خدمت همه رفقای قرارعاشقی


💐💐

, من ابوالقاسم بزاز هستم

البته به من اندرزگو ثانی هم میگیفتند

👈 دلیل این لقب روهم با کمی صبر و توجه به صحبتهای امشبم متوجه میشید 😊 ]

اصالتا شمالی هستم و در سال١٣٣١ در شهرستان بابل به دنیا اومدم.🍃🍂🍃🍂

از موقعی که یادم میاد، از همون دوران کودکی، حب و عشقی خاصی نسبت به خدای خودم و ائمه اطهار علیه السلام داشتم.

همین باعث شد که به اعتقادات دینی بسیار پایبند باشم

به خاطر ندارم که نسبت به نماز و روزه کاهل باشم و حتی بیشتر وقتها در ماه های رجب، شعبان و رمضان روزه دار بودم.💕💕💕

تا سوم دبیرستان به درس خواندن 📖🖍مشغول بودم.

اما بعداز اون تصمیم گرفتم تا به جرگه سربازان امام گمنام امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) ملحق بشم و راه طلبگی پیش بگیرم📝️📚📒🔎📿حالا گوش کنید تا واستون بگم دلیل این تصمیمم چی بود؛

تو دبیرستان که درسم خوب بود. ولی بعد از مدتی تصمیم گرفتم تا به مدرسه شبانه برم!!

حتما باخودتون میپرسید چرا

راستش رو بخواین، دقیقا کنار دبیرستان ما ، یک دبیرستان دخترانه بود. که همزمان با ما تعطیل میشدند😶!!

همونطور که خودتونم میدونید دختران زمان طاغوت از پوشش مناسبی برخوردار نبودند😞و حتی پیش میومد که از طرف پسرهای دبیرستانی مورد اذیت و آزار قرار میگرفتند!!!😒

منم که کاری از دستم برنمیومد و تحمل این وضع حساااابی واسم سخت بود..😔این شد که رفتم دبیرستان شبانه!! اما مدتی طول نکشید از اونجا هم اومدم بیرون!!

😐 دلیل بیرون اومدنم از دبیرستان شبانه این بود👇

معلمی داشتیم که بهائی بود و تبلیغ دین بهائیت رو میکرد!! منم نتونستم ساکت بمونم و بالاخره سر یکی از جلساتش اعتراض کردم و جوابشون دادم!!👈البته این اعتراض منجربه تنبیه من شد😶

ولی ماجرا به اینجاختم نشد!

معلم دیگه ای داشتیم که تبلیغ بی حجابی میکرد😑😑 اما این دفعه کار اعتراض من به ساواک کشید. به محض اینکه متوجه شدم سواکیا(که از اقوام معلمم بود!!) کمر به دستگیر کردن من بستند، دیگه به مدرسه نرفتم😒

رفتم مشهد تا چاره کار از امام رضا(ع) بخوام.

اونجا بود که تصمیم گرفتم برم حوزه علمیه👣

اول به حوزه علمیه مشهد رفتم و بعداز مدتی برای کسب علم و معرفت به رستم کلا رفتم و خدمت "حاج آقا ایازی" رفتم.

در زمان مبارزاتحدود١/۵سال در مشهد بودم. به خاطر فعالیتهای سیاسی تحت تعقیب قرار گرفتم🔎

پس از اونجا راهی👣 "قم" شدم.

در مدرسه رضویه قم در حجره ای کوچک مشغول به تدریس شدم📝

اونجا تونستم بیشتر با حقایق اسلامی آشنا بشم و از وجود استادانی مثل آیت الله مشکینی بهره مند شم📚

با حضور در قم  باز هم فعالیتهای مبارزاتی علیه رژیم شاهنشاهی رو فراموش نکردم و پخش اعلامیه🗞📃📜 و نشریات امام خمینی(ره) برخودم واجب میدونستم

درسال۵۵ سفرهایی به کشورهای پاکستان، افغانستان و حتی برخی از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس داشتم و در اونجاهم به فعالیتهای سیاسی و مذهبی و بعضا نظامی مشغول بودم.

در سفر به افغانستان بود که با شهید اندرزگو آشنا شدم.

بعد آشنایی سفرهایی را هم به لیبی داشتم تا پیام امام خمینی رو به گوش همه آزادی خواهان برسونم وبه نوعی نماینده شهید اندرزگو بودم

دشمنان زیادی در زادگاهم شهر بابل داشتم تا جایی که انجمن حجتیه دستور اعدامم رو صادر کرده بود.

این شد که من به افغانستان رفتم و توسط شهید اندرزگو در زمینه نظامی آموزش دیدم و دوره چریکی گذروندم🔫

تومحرم  سال ۵٧ در روستاهای اطراف بابل به نارنجک و بمب سازی مشغول بودم.

در١٢ بهمن هنگام اومدن امام به ایران با دیگر فضلاء در دانشگاه تهران تحصن کردیم

و در٢٢بهمن در کرمانشاه به برادران کرمانشاهی در مبارزه مسلحانه کمک میکردم.

 

💕 بعداز بازگشت از این سفر تا مدتها محافظ امام (ره) بودم💕

🌹سال ۵٨ بود که به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اومدم🌹

😭تلخ ترین اتفاق زندگی من اونجایی بود که مجبور شدم به خاطر شکستگی قفسه سینه م(یادگار اسارتهای زندان های ساواک) از امام خمینی جدا بشم و به سپاه بابل منتقل بشم.

با وجود مهارت بالای نظامی و چریکی به عنوان عضو ساده سپاه خدمت کردم.

🔥️💥باشروع جنگ من هم مثل باقی رفقای رزمنده به ندای امامم لبیک گفتم و راهی جبهه جنگ شدم👣

اما در منطقه سنندج و مبارزه با ضد انقلابیون🔫

️💕سر انجام در تاریخ ۵٩/٣/۵ در سنندج، توسط انفجار بمب کارگذاشته شده در جعبه شیرینی هنگام تلاوت قرآن به آرزوی دیرینه خودم یعنی شهادت فی سبیل الله رسیدم💕

یاعلی دوستان.

"سادات"

  • سرباز گمنام

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی