قرارعاشقی باشهدا

مشخصات بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت دوستای خوبم...این وبلاگ ، تحت عنوان "قرارعاشقی"؛
هرشب یه مهمون عزیزی از شهدا داریم که خودشونو براتون معرفی می کنن...در حقیقت هدفمون از قرارعاشقی یعنی اشنایی با شهدا .........
امیدواریم که بهترین استفاده رو ببرید.
در ضمن، کپی با ذکر صلوات می باشد.

یاعلی.

شهید اقبال رودباری

چهارشنبه, ۲ دی ۱۳۹۴، ۰۶:۱۴ ب.ظ

🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹

 

💞قرار عاشقی💞

 

👤عرض سلام و شب به خیر به همه رفقای گل قرارعاشقی🌻

امشب میزبان یکی از بهشتیان گرامی از دیار سردار جنگل هستیم.

باهم بریم سراغ مهمون بهشتی عزیزمون و با این غیور مرد تاریخ آشنا بشیم...

 

🍃🍃سلام! خیلی خیلی خوش اومدید💐💐

لطفا خودتون برای ما معرفی کنید

 

💠به نام خدا💠

سلام به همه ی بزرگواران حاضر در اینجا🌹 من سید علی اقبالی رودباری دوگاهه هستم متولد ۷مهر۱۳۲۸

 

در یک خانواده مذهبی و متدین متولد شدم😇

بعداز گذراندن دوران کودکی برای ادامه تحصیل به تهران رفتم و در دبیرستان امیر کبیر📚ادامه تحصیل دادم.

 

١٣آذر سال۴۶ استخدام نیروی هوایی شدم. 👮

٢۵مرداد سال۴٧ برای تکمیل دوره خلبانی پرواز با هواپیمای پیشرفته جت شکاری🚀 به همه دو دانشجوی دیگه به پایگاه هوایی ویلیامز شهر منیکس ایالت آریزونای آمریکا اعزام شدم.

 

۴بهمن ۴٨ هم به عنوان افسر خلبان شکاری تاکتیکی فعالیتم شروع کردم.

سال ۵۴ ازدواجکردم و ثمره این ازدواج 😍آقاپسرم "افشین" ، که الان هم یکی از پزشکان حاذق کشور و از افتخارهای ایران اسلامی است😊😍

 

وقتی انقلاب پیروز شد، من هم یه مدتی از نیروی هوایی دور شدم.

اما باشروع جنگ ایران علیه عراق، 🔫🔥💥 داوطلبانه به نیروی هوایی پیوستم.

و با انجام پروازهای شناسایی و آموزشی ، فعالیت های خودمو شروع کردم☺

 

توی یکی از این عملیات ها که قرار بود یکی از سایتهای راداری موصل بمب بارون کنیم.

 

همراه همرزم از زمین پریدم اما پریدیم.

اما نتونستیم هدف روئیت کنیم.😕

به همین خاطر بلافاصله رفتیم سراغ هدف ثانویه را که پادگان العقده در حوالی پایگاه هوایی کرکوک عراق و ایران بود!

عملیاتمون تو این منطقه موفقیت آمیز بود!

اما موقع برگشت رادار راهبردی دشمن پرنده😔 مارو نشونه گرفت و زد.....😔

به زحمت هواپیما رو به ٣٠کیلومتری شرق موصل نزدیک مرز ایران رساندم با چتر نجات پایین پریدم و اسیر شدم😐

 

صدام هم که خعلی👺به خون ما تشنه بود دستور داد تا بدن منو به دو نیم تقسیم کنند .

نیمی از پیکرمو تو "نینوا" و نیمی دیگه رو تو "موصل" دفن کنند...

وقتی اسیرشدم منو از دوطرف وصل کردند به دوتا جیپ و دستور حرکت به ماشین هارو دادند و ....😦😪

 

صدام هم که خعلی👺به خون ما تشنه بود دستور داد تا بدن منو به دو نیم تقسیم کنند .

نیمی از پیکرمو تو "نینوا" و نیمی دیگه رو تو "موصل" دفن کنند...

وقتی اسیرشدم منو از دوطرف وصل کردند به دوتا جیپ و دستور حرکت به ماشین هارو دادند و ....😦😪

 

من آسمونی شدم😍😇

 

بالاخره بعد از ٢٢ سال دوری از وطن، در ۵مرداد سال٨١ به همراه دیگر خلبانان نیروی هوایی در بین حزن و اندوه یاران و همزمان به میهن اسلامی ایران عزیز برگشتیم

 

کلبه درویشی مون هم تو بهشت زهرا سلام الله علیها تهران هست😊🌹🌹🌹🌹

 

👤دوستاااااان! شهید اقبالی استادِ شهید عباس بابایی و سرلشگرخلبان شهید مصطفی اردستانی بودند.

 

البته ایشون بزرگواری کردند و نگفتند!من گفتم😉

 

🌹🌻شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌻🌹

 


  • سرباز گمنام

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی