قرارعاشقی باشهدا

مشخصات بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت دوستای خوبم...این وبلاگ ، تحت عنوان "قرارعاشقی"؛
هرشب یه مهمون عزیزی از شهدا داریم که خودشونو براتون معرفی می کنن...در حقیقت هدفمون از قرارعاشقی یعنی اشنایی با شهدا .........
امیدواریم که بهترین استفاده رو ببرید.
در ضمن، کپی با ذکر صلوات می باشد.

یاعلی.

شهید سید محمدرضا دستواره

شنبه, ۵ دی ۱۳۹۴، ۰۷:۴۱ ب.ظ

بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹

🕘قرار عاشقی💞

میخوام در گوشتون یه چیزی بگم؛خصوصیات مشترک همه ی ما شهدا 👈👈 انجام واجبات👉👉 و 👈👈ترک محرمات👉👉 بوده..

پس بسم الله... شماهام میتونین شهید بشین😍😇

عههههه..یادم رفت خودم معرفی کنم😉

سلاااااااام😍 سید محمدرضا هستم دستواره.

سال ۱۳۳۸ تو جنوب شهر تهران به دنیا اومدم☺

هنوز به سن تکلیف نرسیده بودم که همسایه هابهم میگفتن روحانی خونواده😉  عاااخهههه همیشه به اعضای خونواده م میگفتم که تکالیف شرعی شونو انجام بدنو اخلاق اسلامی داشته باشن😌

با اوج گیری انقلاب علاوه بر این که خودم  تو تظاهرات علیه رژیم ستمگرطاغوت😡 شرکت میکردم؛همکلاسیامو،دوستامو داداشامو هم تشویق میکردم که بیان😋

👤البته ناگفته نماند ؛چن باری به داداشمون گفتیمداداشی،شاه توپ 💣🔫و تانک داره ،تظاهرات ما که فایده ای نداره😥 برنده ی اخر اونه😔

یه حرفی بهم زد که از گفته ی خودم پشیمون شدم😔 ..میدونین چی گفت؟؟🤔 گفت 💕ما خدارو داریم😃

البته یه چن باری هم تو این تظاهراتا(بگین..مرگ بر شاه مرگ بر شاه مرگ بر شاه👊)دستگیرم شدیماااا ؛اما بعدش ازاد شدیم😅

خلاااصهه انقلاب شدو مام راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شدیم..👊

👤تو جبهه به حاج رضا  لنکروز🚖 داده بودن؛اما اون هیچ وقت ازش استفاده نکرد🙂.

میگفت ؛مگه من با این بچه بسیجی هایی که تو گرما😰 با این ماشین های بدون کولر 🚙رفت و امد میکنن،چه فرقی دارم اخههه...؟؟!🤔

تو عملیات کربلای یک بود که داداش حسینم شهید شد😔

برای اینکه تو مراسمش باشم،رفتم تهران.بعد سومش هم برگشتم..

👥بهش گفتیم اقا رضا ،لااقل تا هفتم حسین میموندی بعد برمیگشتی😕

فقط گفت کنار قبر داداش حسینم یه قبر برام نگه دارین..😔

اینم منو رفقا یهویی😅😍

👤این داداشی ما خیلی شجاع بود؛😃 

اعتماد به نفس بالایی داشت؛تو روحیه دادن به سربازا فوق العاده بود😍

همیشه هم شادو خنده رو بود...

هروقت یه مشکلی پیش میومد،اقا سید ما رو راهی می کردن..😳 خب چرا تعجب می کنین؟ درسته از لحاظ جسمی لاغر بود،اما فوق العاده خستگی ناپذیر بود😄

تو سالایی که جبهه بودم ؛ برا خانومم ، خعلیی نامه💌 مینوشتم😍 اما هیچ وقت وصیت نمی کردم؛

 

اما...

دقیقا ۱۰ روز بعد از اسمونی شدن داداش حسین، یه شب جمعه...خعلییی دلم خواست نامه بنویسم.. از اون نامه هایی که بوی وصیت میداد😔 اون موقع برا خانومم نوشتم اما حالا  به شمام میگم...

ابجیای گلم🌹🌷

داداشیای خوبم😊

پشت ولی فقیه باشید...امام خامنه ای رو تنها نذارید.

قول بدیدااااا👆👆👆

, اینم عکس منو اقا محمدمهدی(پسرم) 😍،که وقتی هم شهید شدم، ۲سالش بود.

👤بعلهههه..۲ساعت🕔 بعد از نوشتن همون نامه 📩 تو ۱۳مرداد ۶۵ تو عملیات کربلای یک تو روز ازادسازی مریوان، داداش رضای مام💛 اسمونی شد.💛😍

🍂جهت تعجیل در فرج اقا و شادی روح شهدا،صلوات جمیل ختم کنید.🌹

🌸اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم🌺

 

علی یارتون


خلیلی😊

  • سرباز گمنام

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی