شهید مهدی باکری
سلام✋ به همگی شبتون🌃 بخیر😊
مهمونی داریم🍹🍹😊😊
👈مهمون امشبمون...😳😳😳
بذارید خودشون بگن😅
بسم
الله الرحمن الرحیم
سلام✋به همگی..خییییلی خوشحالم که اینجام😊
من مهدی هستم👨
مهدی باکری.
من سال۱۳۳۳ تو میان دو اب به دنیا اومدم👼
خدا رفتگان شمارو رحمت کنه💐بچه👶 که بودم مامانمو از دست دادم😢😭😭
سال اخر دبیرستانم که بودم داداش علیمو ساواکیا شهیدش کردنو دیگه برش نگردوندن😞
این موضوع خیلی رو من تاثیر گذاشت،😌 باعث شد فعالیت های انقلابیمو از اون موقع شروع کنم.(بگید مرگ✊ بر شاه مرگ ✊بر شاه مرگ ✊بر شاه)👊👊
بعد اینکه دیپلممو📃 گرفتم رشته مهندسی مکانیک دانشگاه تبریز قبول شدم✊✊
دانشگاه باعث نشد فعالیت های سیاسیم متوقف شه..
داداش حمیدم خارج بودو اونجا اسلحه🔫🔫🔫 تهیه میکرد منم تو مرز ترکیه اسلحه هارو ازش میگرفتم✊✌️😊
ولی ساواکیا بهم مشکوک شده بودنو منو زیر نظر داشتن چن بارم بازجویی کردن ازم تا سرنخی بدست بیارن(هه😒😒)زهی خیال باطل ..بابا من از اونا زرنگتر بودم😉😉😜
دانشگامون تموم شدو رفتیم سربازی که جنگ شروع شد.و با دستور امام خمینی از سربازی الفرااااااار🏃🏃🏃🏃😉😅
انقلاب که پیروز شد،😊✊✌️✌️✌️
شهردار تبریز شدمو تو جهاد سازندگی هم فعالیت میکردم..البته بگماااااا حقوق نمیگرفتم😉 تف به ریا😊😊
۴۰از روز که از جنگ گذشت ازدواج کردم😊☺️🎉🎊🎈🎊🎉
من سعی می کردم زندگیمو بر اساس فرمایشات امام خمینی تنظیم کنم
توجبهه هم معاون تیپ نجف اشرف بودم توهمین عملیاتم کمرم زخمی شد(البته انچنان مهم هم نبوداااا😉😉😊)
بعدشم فرمانده لشکر عاشورا شدم
تو یکی از همین عملیاتا(خیبر) بود که داداش حمیدم شهید شد...اما من بر حسب وظیفه تو بزرگداشت داداشیم شرکت نکردم..خیلی بی قرارش بودم..😞😞
اخرشم تو ۲۵بهمن سال ۶۳ تو عملیات بدر تو ساحل دجله خداروشکر یه گلوله🔫 خورد به پیشونیمو رفتم پیش داداشیم.
وقتیم میخواستن منو به خشکی بیارن یه ارپی جی خورد وسط قایقو قایق شکست منم رفتم تو دجله و دیگه پیدا نشدم😊.
خواهرا برادرا من 👨اومدم امشب🌃 ازتون یه قولی✊ بگیرم...
...
اینکه ولی فقیه رو تنها نذارین ..پشتش باشین.✋✋✊
💠همیشه به یاد خدا باشین..
👈این انقلابی که دستتون دادیمو خوب ازش محافظت کنیدا..کلی خون پای این انقلاب رفته هااا...
هیچ وقتم زیر بار ظلم نرید.(✊✊)
سلامتی امام عصر(عج) و شادی منو همه ی دوستام🌹 صلوات
خلیلی🌹
- ۹۴/۱۰/۰۵